راهكارهاي احياي فرهنگ ايثار وشهادت

كلمات كليدي : ايثار، شهادت، انسان، پروردگار.
نويسنده :  آذر شعاع احمدي
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
چكيده
فرهنگ ايثار و شهادت در ايران امروز، همانند بسياري از واژگان و اصطلاحات معنوي ديگر، به جهت عمق مفهوم و ظهور آن در صورت هاي متنوّع و گاه تعبير و تفسيرهاي سطحي و نسنجيده، دچار نوعي كج فهمي و آسيب شده است كه ترويج و تجلّي حقيقي آن را در نسل امروز خدشه دار مي كند. از طرفي به دليل نمودِ واقعي و ملموسِ اين مفاهيم در جنگ تحميلي، زمينة رشد و بالندگي آن فراهم است.
امروزه به جهت موانعي چون تك بُعدنگري به موضوع و عدم پردازش و تأويل صحيح مفهوم ايثار و شهادت و گاه چينش ناصحيح آن با مفهوم جنگ و خونريزي، اين فرهنگ غني و عميق با مفهوم واقعي خويش بيگانه و دور از دسترس مي نمايد. مفاهيمي كه شايسته است در زمان صلح بيشتر رخ نمايد. اين مقاله، سعي بر آن دارد كه با تأكيد بر مفهوم شهادت در قرآن كريم و منابع عرفان اسلامي و توسّل به توانمندي و تأثيرگذاري كانون خانواده و نظام آموزش و پرورش، راهكارهايي علمي و بنيادين براي احياي فرهنگ ايثار و شهادت در كودكان، نوجوانان و جوانان ارائه دهد.
مقدّمه:
ايثار در لغت به معناي «بذل كردن، ديگري را بر خود ترجيح دادن و سود او را بر سود خود مقدّم داشتن و نيز قُوت لازم و مايحتاج خود را به ديگري بخشيدن است.»(حميد، 1369: 271) در معناي لغوي شهادت آمده است. «گواهي دادن به بيان كردن آنچه به چشم ديده شده در نزد حاكم و قاضي نيز گواهي دادن به يگانگي خدا.»(همان : 1332) و آنچه اختصاصاً به كلمه شهادت تعلّق مي گيرد، ذكر لا اله الا الله است.

كلمه ايثار و شهادت و كلمات هم خانواده با آن نظير شهيد، شاهد و شهود به جهت ژرفا و گستره اي كه دارد در گذر زمان و در فرهنگ هاي رايج در هر مكان دچار نوعي سطحي نگري و يا گاهي برداشت هاي نادرست مي شود. البتّه توجّه و پرداختن به مراتب معنايي آن، پاية شكل گيري صحيح و مناسب فرهنگ ايثار و شهادت در جامعه خواهد بود.
پيشينة پژوهش:
منابع مكتوبي كه به صورت مستقيم به فرهنگ ايثار و شهادت پرداخته اند، عموماً به فرهنگ دفاع مقدّس اشاره دارند و كمتر با رويكرد به منابع اصيل اسلامي نگاشته شده اند. منابع مكتوبي كه به معناي اصيل شهادت پرداخته اند، اغلب در لا به لاي ديگر مفاهيم عرفان اسلامي، مستور مانده است. در زمينة امور تربيتي نيز مواردي وجود دارد كه روند شكل گيري يك فرهنگ را در كودكان و بزرگ سالان به صورت ضمني بيان كرده باشد؛ امّا براي شناخت و رفع موانع ترويج فرهنگ ايثار و شهادت، نياز است كه به هر دو مورد؛ يعني، مفاهيم اصيل ايثار و شهادت در عرفان اسلامي و نيز علوم تعليم و تربيت پرداخته شود. راهكارهاي ارائه شده در اين مقاله اگرچه به ظاهر ساده و آشناست، به بنيادي ترين موانع ترويج فرهنگ ايثار و شهادت مي پردازد و به جهت بهره گيري و تكيه بر عرفان اسلامي و علوم تربيتي در مورد ايثار و شهادت مورد مشابه يافت نشد.
روش تحقيق:
اين مقاله به روش كتاب خانه اي پژوهش شده است و بر منابع مكتوب معتبر، اثر نويسندگان انديشمند و عارفان مشهوري چون فريتهيوف شووان، رنه گنون و سيّدحسين نصر تكيه شده است.
بحث و بيان مسأله:
در اين مقاله، تلاش بر آن است كه با پرداختن به معناي اصيل ايثار و شهادت، نسبت به آنچه گاهي به غلط جايگزين معناي واقعي شهادت شده است، رفع شبهه شود. سپس با اشاره به موانع موجود، راهكارهايي براي ايجاد، اصلاح، ترويج و دروني سازي فرهنگ ايثار و شهادت در گروه هاي مختلف پيشنهاد گردد.
ايثار و شهادت:
ذكر «لا اله الا الله» در خود متضمــّن يك نفـي و انـكار و سپـس يك پذيــرش اسـت. نفـي وجود همه چيز در قالـب «لا اله» و چون همه چيز از ميان خواست، آنگاه «الا الله» درك مي شود. درك معاني كامل و واقعي شهادت و ايثار در درك واقعي و درست از مرتبه و عمق ذكر لا اله الا الله حاصل مي شود. امام محمّد غزّالي در مشكوه الانوار مي نويسد: «تا زماني كه در بند لوث ما سوي هستي، به كلمه «لا اله» محتاجي؛ امّا همين كه در مشاهده رب الارباب از همه چيز كنار كشيدي، از نفي لا اله رها گشتي و به اثبات «قل الله ثم ذرهم في خوضهم يلعبون»(انعام، 92) واصل خواهي شد. وقتي از ذكر آنچه هرگز نبوده است، فارغ شدي و به ذكر نام آن كس كه هميشه بوده است مشغول شدي، آنگاه خواهي گفت الله و از ماسِوي راحت مي شوي.»(لينگز، 1360: 144)
از حديث نبوي نقل است كه «هر عمل نيكي در نردبان تكامل بالاتر هم دارد جز شهادت.»(مجلسي ، جلد97، بهارالانوار)
شهادت از آن رو كمال است كه در خود مفاهيم توكِل، رضا، تسليم، توحيد، اتِحاد و وحدت را جمع دارد و چون فرد شهيد شود، از متناهي به نامتناهي گذر كرده است.
چــون شهيـد شوي در سير الي الله بــه ايـن حقيقيت خواهـي رسيــد كــه خداونـد آيينه اي اسـت كه تـو خــود را در آن مي بيني، همان گونه كه تو خود آيينه حق هستي كه در آن او اسماي خود و مبادي آن ها را مشاهده مي كند. ولي اسماي او، چيزي غير از خود او نيست... بنابراين در پايان كار، پروردگار (رب) پروردگار مي ماند و بنده (مربوب) بنده؛ ولي در عين حال خداوند همچون آيينه اي مي شود كه مرد روحاني در آن حقيقت خود را مشاهده مي كند و آدمي به نوبة خود، آيينه اي مي شود كه خداوند، اسما و صفات خويش را در آن مشاهده مي كند. بدان سان كه در قلب وي، هدف آفرينش صورت اتمام مي پذيرد و خداوند، گوهري را كه در گنج پنهان، مخفي بود مي شناسد "(نصر ، 1371: 139)
آن كه به مقام شهادت نائل آيد، پيش از رسيدن زمان مرگ، هر آنچه حجاب اسما و صفات حق تعالي است، در خويش ميرانده و به سبب آن، روح را آگاه به درك عظمت اسما و صفاتش ساخته است. شهادت، آن نيست كه فردي از زندگي خويش، نااميد و ناتوان از سير طبيعي خلقت به طمع زندگي زيبا و آسوده در بهشت به مرگ خويش رضايت دهد. شهادت، آن نيست كه طيِّ يك عمليّات انتحاري، نعمت زندگي را كه پروردگار در اوج زيبايي خلقت به او هديه داده است، به خطر بيندازد. شهادت، احساساتيگري نيست.
شهيد بر اصل عشق و جذبه به وصال پروردگار، مشتاقانه مي شتابد. همه چيز از اوست و همه چيز به او باز مي گردد. به جبر يا به شوق و شهيد مشتاق و پيش از آن كه قانون الهي، او را به خويش بازستاند، به سويش پرواز مي كند. رسيدن به مقام شهادت الزاماً؛؛ يعني،، صعود به مراتب كمال؛ و اين به قدرت و عظمت عشق پروردگار ميسّر است. اوست كه عاشق اوّل است بر بندگانش؛ و اوست كه عشق را در قلب انسان بنا مي نهد. و هرگاه عشق پديد آيد، به اندازه عظمتش نور بر قلب سالك عاشق مي بارد و جرم تيره قلبش زدوده مي شود. وچون نور در مَجراي كوچكش به جريان افتد و فرد، حجاب عشق الهي نگردد، روزن نور، لحظه به لحظه وسيع تر گردد و به مدد حضورش، آينگي حاصل شود و فرد شاهد شود، شاهد زيبايي و عظمت و قدرت پروردگار، چنان كه هيچ از خود و اطراف خود نبيند جز آن كه او را در همه چيز حي و حاضر مي نگرد.
شهادت، گاه در جهاد اصغر در نبرد فيزيكي ميان خير و شر اتّفاق افتاده است كه كشته شدن در راه خداوند است و گاه در زمان صلح در زمان حيات يك شخص در نبردي حقيقي ميان خير و شر، آنگاه كه حجاب هاي نوراني در نور ديده شود و در عالم بالاتر جهادي اكبر صورت پذيرد.
ايثار هميشه زمينه ساز شهادت است. ايثار، تجربه اي است كه به فرد قانوني الهي را مي آموزد كه همه چيز در عالم خلقت در حال حركت و جريان است. چون چرخة آب در طبيعت و هر آنچه در خلقت، مانع اين حركت شود، محكوم به نزول مرتبه است. قانون معنوي ايثار؛؛ يعني،، حجاب فيض الهي به بندگان نبودن؛ يعني، خويش انضباطي براي بها دادن به تمام مخلوقات كه به خواست پروردگار موجــود گشتـه اند؛ يعني، درك و احترام به حضـور پروردگار در تمــام ذرّات هستي. آن كه ايثــار مي كند از خود بر ديگر بندگان نمي بخشد، چيزي از دست نمي دهد. او تنها واسطة خير و فيض حق تعالي به بندگان است. ايثارگر، دستي اي است كه از پروردگار مــي گيـرد و به ديگــري مي دهد. او، بستر جريان رودخانة نعمت هاي الهي است. او بــه تجربه و معرفت درمي يابد كه ديگري در عالم خلقت به معناي غير پروردگار نيست. پس آن كه ايثار مي كند، آنچه از پروردگار به لطف و عظمتش را دريافت كرده است، به درستي خرج مي كند. ايثارگر، نعمتي الهي را به بهترين شكل مصرف مي كند. بهترين شكل؛ يعني، در راه وصال پروردگار استفاده كردن. وقتي شهيد، جان خويش را در راه پروردگار فدا مي كند، در حقيقت نعمت زندگي را به امر او به بهترين شكل ممكن در راه رسيدن به پروردگار و خدمت به بندگان او (كه هيچ جز او نيست)، استفاده مي كند. اين چنين است كه شهيد، عاشقانه و به شوق در اطاعت امر پروردگار جان خويش فدا مي كند و در عالم بالاتر در جان او حي و حاضر مي گردد و اين، شهادت است.
ايثار و شهادت، امري فردي است و نهايتاً در فرد و به اختيار او و البتّه لطف پروردگار حاصل مي شود؛ امّا جامعه مي تواند براي تسريع در شكل گيري و گسترش آن زمينه هاي مناسب ايجاد كند. بديهي است كه اين زمينه سازي در اقشار مختلف جامعه پيروي از اصول تربيتي و تأثير پذيري همان قشر مي كند.
موانع ترويج فرهنگ ايثار و شهادت:
پيش از ارائة راهكارهاي احياي فرهنگ ايثار و شهادت در گروه هاي جداگانه، ضروري است به اهمِّ موانع ايجاد و ترويج فرهنگ ايثار و شهادت به صورت كلّي اشاره شود. مهم ترين عامل مشترك در بين تمام مخاطبان بي توجّهي به بطن و عمق مفاهيم معنوي از جمله شهادت در پس ظاهر مشهود آنان است.
دين اسلام خصوصاً مذهب تشيع، جلوه گاه فرهنگ ايثار و شهادت است و مانند همة اديان بزرگ ديگر، داراي صورت و معنايي است. «شريعت يا مراسم و مناسك» و «معنا و راه باطن.»
«رنه گنون از اين دو بعد سنّت كه يكي افقي و ديگري عمودي است، با عنوان شريعت و راه باطن ياد مي كند. در نظر گنون، رابطة اين دو، مانند ارتباط ميان بدن ودل است.»(پنامطلق، نقدونظر، شماره15)
از شريعت و طريقت به عنوان پوسته و بطن نيز يادشده است. شريعت، مجموعـه اي از مراسـم و مناسك و اصولي است كـه مي تواند در خود متضمّن سعادت بشر باشد. شريعت، محلِّ تجلّي حقيقت و راه فراخواندن آن به وجود انسان و زندگي اوست.» يك دستورالعمل كليدي براي عرفان اسلامـي، اين حديث مشهور اسـت كه در آن خداونــد از دهان پيامبر (ص) سخــن مي گويد: بندة من پيوسته با عبادات مستحبّي به من نزديك مي شود تا آن كه دوست دارش مي شوم و وقتي من او را دوست بدارم، گوشي خواهم بود كه با آن مي شنود و ديده اي كه با آن مي بيند و دستي كه با آن مي زند و پايي كه با آن راه مي رود. اين گونه است كه فاعل مطلق؛ يعني، نَفْس كلّي به درون فاعل مشروط؛ يعني، خود نفوذ مي كند و فاعل مشروط در فاعل مطلق دوباره مستهلك مي شود. اين، درون ماية اصلي طريقت باطني است.»(فريتهيوف، 1387: 257) برخي از انديشمندان و بزرگان حيطة دين با استناد بر اين عقيده كه شريعت براي عوام و طريقت يا معنا براي خواص است، راه درون را بــراي عموم انسان ها غير قابـل دسترسي مي پندارند و البتّه آنان هميشه قادر بــه شناسايي خواص از عـوام نيستند. ثمرة اين انديشه، آن است كه آنچه در سطح وسيع به طرق مختلف زمينه سازي، انتشار و آموزش داده مي شود، جز شريعتي تهي شده از معنا نيسـت. در اين حالت «ديـن ممكن است به وضعي دچـار شود كه در آن هـَمّ و غـمِّ متديّنان، همــه معطوف به غالب ها و صورت ها شود و محتواها و معناها، يك سره مغفول واقع شوند و بايد پذيرفت كه صورت خالي از معنا به هيچ روي، غرض دين را برآورده نمي كند.»(همان: 47) در چنين وضعي، متديّنان از عظمت دروني دين بي بهره مي مانند و برخي كه چنين پوستة بي مغزي را به عنوان دين مي نگرند، از آن گريزان مي شوند. لايق نديدن طيف وسيعي از انسان ها با برچسب عوام براي دريافت مفاهيم و مشاهده بطون مناسك و ناتوان دانستن آن ها از طيِّ طريق حقيقت، منجر به آن شده است كه انسان امروز مي كوشد تا دين را بر اساس فريضه هاي علم مادّي توجيه كند و در نهايت آنچه را از دين قابل توجيه نبود، به دور مي اندازد. بجاست كه به خاطر آوريم پيامبر بزرگوار اسلام(ص)، انساني امّي است و اين، درسي بزرگ دربردارد. فيض الهي، عام است و چون باران بر همه به لطف مي بارد. انسان ها همه به قدر كفايت مستعد كمالند. انسان امروز، نيازمند بازگشت دوباره معنا به مناسك و مراسم ديني خود است. احياي فرهنگ ايثار و شهادت، نيازمند آن است كه بتوانيم ايثار و شهادت را در ژرف ترين معناي واقعي آن براي عموم انسان ها متصوّر شويم.
بنابر آنچه بيان شد مي توان موانع بنيادين اشاعه و ترويج فرهنگ ايثار و شهادت را چنين فهرست كرد:
1ـ جداسازي راه «باطن» از «شريعت»
2ـ سطحي نگري در ارائة مفاهيم ايثار و شهادت.
3ـ طريقت يا راه درون را براي خواص دانستن.
4ـ بي اعتمادي نسبت به درك عموم مردم از مفاهيم ديني و ناتوان دانستن آن ها از طيِّ طريق حقيقت.
5ـ انتشار و آموزش شريعت تهي شده از معنا و بي توجّهي نسبت به مفاهيم عميق آن.
راهكارهايي بر احياي فرهنگ ايثار و شهادت:
باور اين نكته كه انسان در هر سن و در هر موقعيّت اجتماعي قادر به دريافت بركاتي از فيض متعالي راه درون است، منجر به اقداماتي در جهت احياي فرهنگ ايثار و شهادت خواهد شد.
اين اقدامات در سه گروه مجزّا: 1ـ استادان و اوليا 2ـ جوانان 3ـ كودكان بررسي خواهد شد.
1ـ استادان و اوليا:
1ـ1 اصلاح ذهنيّت در جهت يادآوري معناي واقعي شهادت:
اوّلين گام، زدودن تعصّبات، كج روي ها، تندروي ها، خطاها و محدودسـازي هايي است كه در ذهــن برخي استادان(مربّيان، معلّمان، دبيران و استادان) و اوليا، نسبت به فرهنگ ايثار و شهادت موجود است و اين امر خطير بيش از ديگران به عهدة بزرگان حوزة دين و معرفت و آشنايان به راه درون است. اين مسأله مي تواند از طريق انتشار كتاب ها، برپايي سخنراني ها و همايش ها و بهره گيري از كلّية ارگان ها و رسانه هاي جمعي شامل صدا و سيما، مجلّات، روزنامه ها و… ميسّر شود. ميدان دادن و تشويق هنرمندان فرهيخته به فعّاليّت در اين زمينه با ارائة آثار هنري و ادبي مي تواند نقش بسيار سازنده اي داشته باشد.
توانمندسازي اوليا و مربّيان به شكلي كه معرفت ايثار و شهادت جزئي از وجود آنان شود، به صورت مستقيم بر اشاعة اين فرهنگ در كودكان، نوجوانان و جوانان، تأثيرگذار است.
يكي از اشتباهات رايج در فهم ايثار و شهادت و يا حتّي جهاد، چينش ناصحيح جنگ و خونريزي با اين مفاهيم است. امروزه بعضي بر اين اشتباه پا مي فشارند و تمام معني ژرف ايثار و شهادت و شهيد و جهاد را در جنگ با دشمن و مأموريّت هاي نظامي خلاصه مي كنند و اين در حالي است كه «شهادتين نخستين و مهم ترين محور از پنج محور دين (اركان الدين) است و ساير اركان تنها با ارجاع به اين ركن معنا دارند.»(همان: 260) در حقيقت اعمال و مناسكي كه انسان به جاي مي آورد (و در اينجا خصوصاً كشته شدن در ميدان نبرد) مطابق با ميزاني كه ياد خداوند در آن مي شود، ارزش مي گيرد. از اين رو است كه «وقتي از پيامبر (ص) پرسيدند كه كدام يك از مجاهدان در راه خدا به بيشترين اجر خواهد رسيد، پاسخ داد: آنان كه خدا را بيشتر ياد مي كنند.»(همان: 262) و نيز پيامبر در مورد خواندن الله مي فرمايند: «هيچ عملي آنسان كه اين خواندن كيفر خدا را دور مي سازد، چنين نمي كند.» اصحاب مي گويند: آيا جنگ با كفّار با آن برابر است؟ ايشان جواب مي دهند: نه برابر نيست، حتّي اگر آن قدر بجنگد تا شمشيرش بشكند. علاوه بر اين به مناسبتي ديگر مي فرمايند: مي خواهيد به شما كاري بياموزم كه برايتان از جنگ با كفّار بهتر است؟ و اصحابش مي گويند: آري بياموزمان. پيامبر (ص) مي فرمايند: «اين كار، خواندن الله است.»
بنابراين وقتي شهادت، برترين پلّةه كمال است نمي تواند تنها به معناي جنگ با كفّار (جهاد اصغر) باشد چنانچه پيامبر (ص) هنگام بازگشت از غزوه اي اعلام كرد: ما اكنون از جهاد اصغر (كه با شمشير انجام مي شود) به سوي جهاد اكبر (كه با دعا انجام مي گيرد) بازگشته ايم.(همان: 263)
پذيرش معناي والاي شهادت و ايثار و به پيروي از آن نمود واقعي آن در افراد در نهايت منجر به شكل گيري و گسترش آن در زمان صلح مي شود. يك اصل تربيتي مي گويد: «مردم آنچه را كه هستند جذب مي كنند نه آنچه را كه مي خواهند. مردم آن نوع بچه هايي را بارمي آورند كه خودشان بودند، نه آنچه كه مي خواهند.»(تامس، 1384: 202)
2ـ1 آشنايي با اصول و روش هاي تربيتي:
اوليا و مربّيان آگاه براي انتقال معرفت خويش، نيازمند استفاده از اصول و روش هاي صحيح تربيتي هستند. در برخي موارد برخورد ناصحيح كه گاه با اعمال زور و فشار است و يا اطّلاعاتي كه در زمان نامناسب به شيوه اي نامناسب ارائه مي شوند، نه تنها از طرف كودكان و نوجوانان و جوانان، پذيرفتني نيست؛ بلكه باعث دين گريزي آن ها مي شود. بنابراين آگاهي و معرفت شخصي اوليا و مربّيان براي انتقال آن به نسل بعدي كافي نيست؛ بلكه آنان بايد از اطّلاعات معتبر در زمينة علوم تربيتي براي انتقال دانسته هاي خويش بهره مند شوند.
3ـ1 باور به توانمندي ها، قابليّت ها و پاكي دروني جوانان:
يك عامل بازدارنده براي ارتباطي غني ميان اوليا و مربّيان و جوانان امروز كه خصوصاً در سطح دانشگاهي بسيار به چشـم مي خورد، مقايسة آنان با جوانان نسل هاي پيشين بدون در نظر گرفتن شرايط اجتماعي خاصِّ هر دوره است. دورة جواني اوليا و مربّيان امروز در يك مقطع زماني بسيار خاص در زمان انقلاب و جنگ ايران و عراق سپري شد. ضمن آن كه هـرگز نمي توانيم چشم خود را بر آسيب هاي جامعه شناختي واردشده بر ايران بر اثر جنگ و تحريم هاي پس از آن ناديده بگيريم، بايد در نظر داشته باشيم كه انسان هاي هر دوره هماهنگ با مقتضيّات زماني و مكاني (فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي و...) همان دوره رشد مي كنند و مقايسة جوانان امروز با دورة جواني اوليا آنان بـدون در نظـر گرفتن ايـن تفاوت ها، منجر به نوعــي احساس بي اعتمادي به جوانان و قابليّت ها و رفتارها و ارزش هاي دروني آنان شده است. درك واقعي از جوانان و توانمندي هاي آنان منجر به پذيرفته شدن آنان به وسيلة والدين و استدان آن ها مي شود. در ساية يك درك متقابل و با حضور عشق مي توان معاني والاي ديني را فهميد و فهماند. به ياد آوردن ذرّة الهي درون انسان از پاكترين آن ها گرفته تا پست ترين آن ها، راهگشاي آن است كه اوليا و مربّيان با تمام وجود جوانان را لايق وفهيم، پاك، توانمند و مستقل بدانند و آنگاه در ساية اين باور ضمن آن كه خود تجلّي حقيقي ايثار و شهادت خواهند شد، مي توانند براي جوانان از راه درون گويند و زمينه اي مستعد براي تجلّي فرهنگ ايثار و شهادت در آنان فراهم آورند.
12ـ جوانان:
علاوه بر مواردي كه در حيطه اوليا و مربّيان بررسي شد، برخي اقدامات كاربردي مي تواند موانع شكل گيري فرهنگ ايثار و شهادت را در مورد جواناني كه احياناً تحت تأثير عوامل بازدارنده دچار دين گريزي يا بي اعتمادي به مفاهيم و مناسك آن شده اند، بر طرف نمايد. اهمِّ آن عبارتند از:
1ـ2 آموزش هاي صحيح در مدارس و دانشگاه ها:
تعاليم غلط و شيوه هاي نادرست تربيتي در اغلب جوانان منجر به ايجاد نوعي ترس، احساس گناه و بي لياقتي مي شود. اين جوانان، معنويت، عـرفان و پروردگار را بسـيار دور از دستـرس مي پندارند. با ايجـاد اعتماد به نفـس در جوانان و خودباوري مي توان زمينة عشق به هستي را ايجاد كرد كه خود نقطة آغاز عشق به پروردگار و شكل گيري ايثار و شهادت در آنان است.
2ـ2 پيوستگي مطالب و عمق بخشي به دروس معارف اسلامي در سطوح مختلف آموزشي:
در برخي موارد در دروس معارف اسلامي (اخلاق اسلامي، تعليم و تربيت اسلامي و...) علاوه بر آن كه بر شريعت صرف تأكيد مي شود، در مقاطع مختلف تحصيلي به صورت تكراري و ناقص به دانش آموزان و دانشجويان ارائه مي گردد و اين امر باعث دلزدگي، بي توجّهي و نگاه سطحي به اين دروس مي شود. شايسته است طرح درس اين دروس متناسب با سن دانش آموزان و دانشجويان و با رويكردي عمق نگر به مسألة دين، تدوين و تدريس شود.
3ـ2 ترجمه و نگارش امروزين متون عرفان اسلامي:
طيف وسيعي از جوانان به كتاب هاي عرفاني شرق دور و يا حتّي مكاتب دين نما گرايش پيدا كرده اند. اين گرايش، نتيجة عطش دروني جوانان نسبت به آگاهي از معنويّت و در دسترس نبودن منابع قابل درك در زمينة عرفان اسلامي است. جوانان با وجودي كه دين آنان، اسلام است، چون كتاب هاي عرفاني غير اسلامي (هندي، تبّتي، مسيحي و...) به زبان و شيوة امروزين نگاشته و ترجمه شده اند به اين متون بيش از متون عرفان اسلامي گرايش پيدا كرده اند. بديهي است ترجمه و به روزنويسي متون پيچيده و سنگين عرفان اسلامي به وجهي كه به عمق آن ضربه نزند و نيز نگارش جديد در اين زمينه در جذب جوانان، مؤثّر خواهد بود. شايسته است سياست گذاري هاي فرهنگي و اجتماعي راه را بر نويسندگان اهل دل و آشنايان سرّ درون هموار نمايد. برخورد غير سليقه اي، اعتماد به قدرت تشخيص و تميز خوانندگان، چاپ و نشر معارف اديان توحيدي به بيان امروزين از اقدامات مؤثّر در اين راه است.
3ـ كودكان:
شكل گيري يك فرهنگ از همان سال هاي كودكي اتّفاق مي افتد. براي رسيدن به يك نتيجة ماندگار و عميق بايد از همان آغاز، كودك را با اتّخاذ شيوه هاي صحيح به صورت غير مستقيم آماده پذيرش انوار عشق حق تعالي كرد تا در بزرگ سالي جلوه گاه فرهنگ ايثار و شهادت باشد. كار بر روي بزرگ سالان (اوليا و استادان) و تبيين قواعد و اصول درست سياست هاي فرهنگي، اعتقادي در اجتماع در رشد فرهنگ ديني كودكان، مؤثّر است.
1ـ3 نثار عشق بلاشرط از طرف والدين به كودك:
به گفته فروم: «عشق يك عمل است، عمل به كار انداختن نيروهاي انساني است كه تنها در شرايطي كه شخص كاملاً آزاد باشد، نه تحت زور و اجبار، آنان را به كار مي اندازد. عشق، فعّال بودن است نه فعل پذيري، پايداري است نه اسارت... عشق در درجة اوّل، نثار كردن است نه گرفتن.»(فروم، 1376: 33) و نيز: «عشق، آن معجزه اي است كه به وسيلة آن، من به ديگري راه مي يابم و از آن راه خود و ديگري و آدمي را به كلّي كشف مي كنم.»(همان: 33)
نثار عشق بلا شرط به كودكان منجر به شكل گيري احساس من خوب هستم، شما خوب هستيد در كودكان مي شود واين تنها حالتي است كه يك شخص با تكيه بر آن مي تواند از بند منيت وخودخواهي هاي دنيوي رها شود وبا سيرفي الله به مرتبه شهادت صعود نمايد.
2ـ3 ايجاد احساس مسؤوليّت در كودكان:
مسؤوليّت پذيري در افراد بايد از سنين پايين آموزش داده شود. در ساية اين توانمندي است كه فرد به خويش اعتماد مي كند. فرد مسؤوليّت پذير از پذيرش ترس ندارد. او خطاهاي خويش را مي پذيرد و از آن، پلّه اي براي صعود مي سازد. مسؤوليّت پذيري، علاقه به خويش انضباطي است كه لازمة پذيرش شريعت است. فرد مسؤوليت پذير، پيش از اين توانمندي قبول احكام و دستورهاي الهي را در خويش ايجاد كرده است. بنابراين طيِّ طريق حق براي او سهل تر از ديگران است.
3ـ3 جلب نظر كودك به نشانه هاي پروردگار در هستي:
آمادگي ذهني كودكان و قدرت فراگيري بسيار بالاي آنان، فرصت مغتنمي است تا آنان را به نشانه هاي پروردگار در مخلوقاتش جلب نماييم. هرگاه شخص از كودكي قادر به احساس نزديكي خداوند با خود شود و بتواند نشانه هاي او را كه در تمام ذرّات هستي در جريان است، درك كند، آنگاه تمام هستي براي او پيام آور حقيقت مي شود و او را به سوي نور رهنمون مي گرداند تا آنجا كه او در حق، مستهلك و حق در او جاري شود.
4ـ3 جلب توجّه كودك به نشانه هاي عشق پروردگار به او:
كودكان مي توانند همان طور كه عشق والدين را به خود از طريق نشانه هايش درك مي كنند، عشق پروردگار را نيز از طريق نعمت ها و امكاناتش، ادراك كنند به شرط آن كه والدين با آگاهي توجّه آنان را به اين نكته جلب نمايند. فهم اين مطلب كه خداوند بر بندگانش، عاشق اوّل است و پيوسته به آنان توجّه دارد، منجر به ايجاد عشق به پروردگار در انسـان مي شود.
5ـ3 آموزش توكّل به پروردگار به كودكان:
متوكّلين به درگاه خداوند در اين كه پروردگار تنها داناي مطلق در هستي است به مرتبة ايمان رسيده اند. آموزش توكّل به پروردگار بايد از همان سال هاي كودكي در شخص ايجاد شود. اين امر مي تواند از طريق آموزش هاي ضمني در قالب تلاش كردن و سپردن امور به او در حدِّ كودكان انجام پذيرد. به طور مثال با در اختيار گذاشتن چند دانه گياه و قرار دادن كودك در جريان رشد آن مي توان بسياري از مفاهيم را به او آموخت: دانه را به خاك بسپار، هر روز آبياريش كن و بقيّه را به خداوند بسپار و ثمرة آن را بنگر. در ضمن اين فعّاليّت كوچك، او عشق، خويش انضباطي، مسؤوليّت پذيري، توكّل به درگاه پروردگار و بهره مندي از حكمت جاري در هستي را بدون هيچ فشاري عميقاً احساس مي كند. هم چنين او مي آموزد كه هستي، داراي قوانيني است كه اگرچه انسان ها از آن آگاه نباشند، اين قوانين دائماً در زندگي آنان عمل مي كند و نتيجه آن به آنان باز مي گردد. كودكي كه به قانونمندي طبيعت ايمان آورد، آنگاه آمادگي پذيرش و آگاهي از قوانين الهي و معنويّت را خواهد داشت .
6ـ3 ايجاد حس عدم دل بستگي:
يكي از ضروريّات رسيدن به مقام شهادت، عدم دل بستگي است. چينش همزمان عشق و عدم دل بستگي شهادت مي آفريند. عدم دل بستگي باعث حركت به سوي ناشناخته هاست، بدون احساس از دست دادن. آنگاه كه حركت با توكّل و عشق به پروردگار صورت گيرد، او خود دست گير خواهد بود.
نتيجه گيري:
هرگاه به صورت ظاهر، ايثار و شهادت؛ يعني، جهاد اصغر به عنوان تمام آن، پرداخته شود، منظور دين تأمين نمي گردد. ضروري است به مفاهيم عميق و باطني آن (جهاد اكبر) همگام با جلوه هاي صوري آن بيش از پيش پرداخته شود.
براي احيا، ترويج و دروني سازي اين فرهنگ بايد در سطوح مختلف با استفاده از علوم تربيتي و توسّل به سنّت اقدام نمود. پيشنهاد مي شود اين اقدامات از يادآوري و زنده سازي مفاهيم عميق شهادت و ايثار در متولّيان امر آموزش و تعليم و تربيت در تمام سطوح آغاز شود و به همراه آن اقدامات ذيل انجام گيرد.
متولّيان امر تعليم و تربيت از اصول و روش هاي تربيتي نوين بهره گيرند.
قابليّت و پاكي دروني انسان، پيوسته در نظر گرفته شود.
بـه پيروي از كلام امـام خميني (ره) كـه فرمودند: دانشگاه هـا بايد كارخانه انسان سازي باشند، مراكز آموزشــي به شكل گيري شخصيّت سالم و تعالي دانشجويان در امور معنوي همّت گمارند.
محتويّات مجموعة دروس معارف اسلامي در تمام مقاطع و رشته ها، هماهنگ و پيوسته باشد و از آغاز شريعت و راه درون همگام آموزش داده شود.
متون پيچيدة عرفان اسلامي، ترجمه و به روزنويسي شود.
براي انتشار مكتوبات تازة عرفان اسلامي، زمينة مساعد فراهم شود.
به وحدانيّت بطون اديان توحيدي پرداخته شود.
كودكان از عشق بلا شرط والدين برخوردار شوند تا شخصيّت سالم آنان، مستعد پذيرش عشق الهي شود.
احساس مسؤوليّت از سنين كودكي با اتّخاذ شيوه هاي مناسب، شكل گيرد.
10ـ كودكان به نشانه هاي پروردگار در هستي متوجّه شوند.
11ـ توجّه كودك را به نشانه هاي عشق پروردگار به او و هستي، جلب كرد.
12ـ توكّل به پروردگار با آموزش هاي ضمني به كودكان آموخته شود.
13ـ بخشش و حس عدم دل بستگي عملاًَ به كودكان آموخته شود.

منابع و مآخذ
1.قرآن كريم.
2.بينا مطلق( )، رنه گنون و معناي واقعي سنّت، مجلّة نقد و نظر، شمارة 15.
3.چوپرا، ديپاك(1377)، هفت قانون معنوي براي والدين، تهران: ترجمة گيتي خوشدل، پيكان.
4.حميد، حسن(1369)، فرهنگ فارسي عميد، جلد اوّل، تهران: مؤسّسة انتشارات امير كبير.
5.شوران، فريتهيوف(1381)، گوهر و صدف عرفان اسلامي، تهران: نشر سهروردي، ترجمة مينو حجّت، دفتر پژوهش.
6.فروم، اريك(1376)، هنرعشق ورزيدن، ترجمة پوري سلطاني، تهران: انتشارات مرواريد.
7.مجلسي، محمّدباقر(1403هـ .ق)، بحار الانوار، جلد97، بيروت: مؤسّسة الوفاء.
8.نصر، سيّدحسين(1371)، سه حكيم مسلمان، ترجمة احمد آرام، چاپ پنجم، تهران: شركت سهامي كتاب هاي جيبي.
9.آ. هريس. تامس(1384)، وضعيّت آخر، ترجمة اسماعيل فصيح، تهران: انتشارات زرياب.
10.الهي، بهرام(1379)، طب روح «اخلاق اصيل» مباني معنويّت فطري، گروه مترجمين، تهران: انتشارات جيحون.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: یک شنبه 1 خرداد 1390برچسب:,
ارسال توسط محسن رجبي

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

ورود اعضا:

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 4
بازدید کل : 2548
تعداد مطالب : 3
تعداد نظرات : 4
تعداد آنلاین : 1